انسان در زندگی گاهی پدری غیر از پدری زیستی‌اش دارد و آن پدر معنوی است. دکتر مصطفی را نوروز ۵۸ شناختم آن زمان که در دانشگاه کردستان تدریس می‌کرد و ایام تعطیلات نوروز به زادگاهش مهاباد برگشته بود، در مسجد حاج سیّدبایزید طبقه‌ی بالا کلاس آموزش عربی گذاشته بود و من که ۱۵ سال داشتم یکی از نوآموزان کلاس ایشان بودم. روزی دستی بزرگ روی تخته سیاه کشید و چهارده صیغه فعل ماضی را روی چهارده بند انگشت کشید و این نقطه‌ی یادگیری عربی بنده شد.

بعد از بازنشستگی و بازگشت از سنندج هرازگاهی به دیدارش شاد می‌شدم و مهمانان و دوستداران کتابها و نوشته‌های ایشان را به خانه‌شان راهنمایی می‌کردم و مرحوم با روحیه‌ی باز و با لطافت و مهربانی و شوخ‌طبعی با مهمانان برخورد می‌نمودند. خودش معمولاً از مهمانان پذیرایی می‌کردند. خانه‌اش همیشه بر روی مهمانان و دوستداران و دانشجویان و دانش‌پژوهان و علما باز بود.

نمازها را همیشه با جماعت در صف اول مسجد می‌خواند.

در مبارک رمضان نماز تراویح معمولاً هر شب را در مسجدی اقامه می‌کرد و بعضاً همراه خود بسته‌ای کپی‌شده از مطالب قرآنی می‌آورد و بین مردم پخش می‌کرد و اغلب به درخواست امامان مساجد موعظه می‌کرد.

مرحوم دکتر، سرشار از یقین به کتاب خدا و برنامه‌اش بود و برای موعظه هر فرصتی را غنیمت می‌شمرد.

یادم است می‌گفت: « بعد از تفسیر نور به زبان فارسی، آرزویم این است که خدا توفیقم دهد یک تفسیر کوردی بنویسم».

تفسیر« شنه‌ی ڕەحمه‌ت» به زبان کوردی را نوشت و چاپ کرد و خدا توفیقات دیگری نصیب او کرد، یکبار گفتند: که بر من خرده گرفته‌اند کتاب کوردی ننوشته‌ای! امّا من زمان شاه کتاب«دستور زبان کردی» و «مکالمات روزمره‌ی زبان کوردی» را نوشته‌ام.

در دوره‌ی کارشناسی ارشد ادبیات، استاد عربی من بودند. با جدّیّت فراوان تمام کتاب‌ها را تدریس کردند و هیچ نکته‌ای را فرو نگذاشتند. تمام‌وقت کلاس را تدریس می‌کرد و از وقت کلاس نمی‌زدند.

گاهی پیشنهاداتی برای تحقیق در متون قرآنی عرضه می‌داشتند که ای‌کاش اگر کسی باشد این کار را انجام دهد...! 

در دیدار با مهمانان هیچ‌وقت گذشته پررنج و زحمت و فقر خود را پنهان نمی‌کرد و با افتخار می‌گفت: زمانی روی سینی چیزهای خوردنی می‌فروختم و کارگری می کردم..!

حکایت زندگی پر پیچ و خم خود را با زبان شیرین و متواضعانه بیان می‌کرد.

دکتر فردی موحّد به تمام معنا بود و در گفتار و گفتمانش همیشه بر آن تٲکید می‌کرد.

آخرین دیدار من با ایشان در ایام کرونا در بازار بود دو روز قبل از شنیدن خبر کسالتش، دو کیسه پلاستیکی میوه، در دست داشت تا مرا دید گفت: آی چطوری! گفتم شکر خدا خوبم خدا حفظت کنه، سلامت باشید....و این آخرین دیدار ما بود....

کرونا دکتر محبوب قرآن‌پژوه ما را گرفت و تسلیم قدر الهی هستیم، امّا ذخیره‌ی فرهنگی و قرآنی او ماندگار است. سفر بخیر استاد و پدر مهربان... خدایت رحمت کناد.

وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا

و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!